۱۳۸۹ مرداد ۶, چهارشنبه

چند نقل قول از کافکا

درست فهمیدنِ و نادرست فهمیدن یک مسئله، ناقضِ یکدیگر نیستند.
تعریفِ نویسنده: او قربانیِ گناهِ انسان بودن است، او به آدم ها اجازه می دهد بدون این که مقصر باشند گناه کنند.
دو گناهِ مرگبار وجود دارد که مابقیِ گناهانِ مرگبار را می زاید: ناشکیبایی و کاهلی.
فقط رسوباتِ تجارب به قلم در می آیند.
فقط رسوباتِ تجارب به قلم در می آیند. در درونِ هر نویسنده یک لافزن وجود دارد.
تو آزادی و از همین روست که تو از دست رفته ای.
کتاب باید مثلِ تبری باشد بر یخِ درونِ ما.
قفسی به دنبالِ یک پرنده می گشت.
در پایان هر جنبشِ انقلابیِ حقیقی یک ناپلئون بناپارت ظهور می کند.
من خودم را از آدم ها پنهان می کنم، نه از آن روی که می خواهم آزاد باشم، بلکه زیراکه می خواهم از آزادی بمیرم.
تصور می کنم ما باید کتاب هایی بخوانیم که به ما از درون زخم می زنند... کتاب باید یخ شکنِ دریایِ یخزده یِ درونِ ما باشد.
حیات بی نهایت بزرگ و بی انتهاست، مثلِ گردابِ ستارگان در بالایِ سرِ ما.
به خاطرِ پرسیدن است که کتاب می خوانیم.
اکنون می توانم تو را آزادانه در قلبم ببنیم: من دیگر تو را نمی خورم.
بدی آن چیزی است که ما را مغشوش و آشفته کند.
روان شناسی یعنی ناشکیبایی.
مدرسه دسیسه یِ بزرگسلان است
.

هیچ نظری موجود نیست: