۱۳۸۹ دی ۱۱, شنبه

ترسمت دست نگیرد به قیامت تسبیح
جامی

کتابی بر بندِ رخت هایم آویخته
از کلیشه هایِ ایرانی پرنده هایِ طوسیِ مهاجر می چیند
رهبرانی سرخ در جینِ آبی.


بقیه شعر را در سایت رندان بخوانید


شنوایی و اندیشه
من سال ها پیش در «مانیلا» مدرسه یِ ناشنوایان استکهلم، جایی که فرزند ناشنوایم بینش سواد آموخت، فیلمی از هلن کلر بانوی نابینا و ناشنوا دیدم. هلن کلر در بازدید از مدرسه یِ «مانیلا» به پرسش های خبرنگاران که دورِ او حلقه زده بودند پاسخ می داد. خبرنگاری از او پرسید اگر قرار باشد یکی از این دو حسّ به او برگردانده شود، کدام را انتخاب خواهد کرد؛ حسِّ شنوایی یا بینایی؟ هلن کلر بلادرنگ پاسخ داد؛ شنوایی. خبرنگار با تعجب پرسید؛ دوست ندارید دنیای پیرامون خود را ببنید؟ هلن کلر لبخندی زد و گفت انسان ها با گفتگو انسان می شوند.

بقیه مقاله را در سایت رندان بخوانید

۱ نظر:

آذر کیانی گفت...

درسته. گفتگو.مرسی