۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۷, شنبه




مرگ گاه کسی است که در آینه نیست.
گاه آینه هایِ محدب است مرگ
گاه گود فرو رفته محو...


بیایی حریرِ زخم هایت را بلیسی
گِردِ عریانیِ چشم هایت دیوارهای شفاف بکشی
قلمرویِ دلت را با آب دریاهایت بنویسی
کلارایت را مشق کنی
و بعد بمیری ...

تا بهار دیگری بر روی خط هایت سبز شود


این بهار ولی بس که مرده است دیگر نمی میرد.

هیچ نظری موجود نیست: