] بدون شرح [
آقایِ بدون نام: "برخی از زنِ های شاعر در آرزویِ فروغ شدن چون شمع آب می شوند و فقط فاصله یِ کمی را روشن می کنند. شما هر چه تلاش کنید با گفتن روشن کرده ام، روشنایی نیاورده اید."
فکر: برای خانم ایکس یا ایگرِگ وقتی می خواهد در پیراهنِ خودش کشاله بکشد تا شش خاتون.
زن: از زنجیرهایِ بی فروغ دستبدی می آوری به شمایلِ قفل و دلم را با دلش یکی می کنی. دهانت را می بویم عقرب! تا بتابد کمی از نورهایِ دُمت به آب هایِ این شمع که نیست،
نبود
دنباله در سایت کتاب شعر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر