۱۳۹۲ آذر ۶, چهارشنبه

زیر پُل‌های فراموشی


«زیر پُل‌های فراموشی» گزیده‌ای از شعرهای شاعر پُرنام وُ معاصر سوئد؛ «کریستینا لوگْن» با فارسیِ «رباب محب» و «وحید علیزاده رزازی» و به‌همّت نشر «گُل‌آذین» برای نخستین‌بار در ایران منتشر شد.
 

لوگْن در زُمره‌ی نسلِ شاعران سوئدی بعد از «توماس ترانسترومر» - شاعر برنده‌ی نوبل ادبی - جای می‌گیرد و البته از سرآمدان این نسل. او در شعرها و متن‌هایش عناصر و اشیاءنگری خودارجاعی را به‌دست می‌دهد. زبان او آکنده از سمبل‌های سنتی/بومی کشورش است که گاهن به مرزهای تاریخی و سیاسی آن خطّه نیز نیش می‌زند و با دست‌بردن در وضعیّت موجود، ریشخندوار، قسمی خنده‌ی وحشت‌زا می‌آفریند و از این‌منظر شاید بتوان او را تا حد زیادی متأثر از «کافکا» دانست. «لوگْن» دارای شخصیتی عاصی و رادیکال است و از ابتدای شاعری‌اش که به اوایل سال‌های دهه‌ی هفتاد میلادی برمی‌گردد، به‌تمامی نهادها، جریان‌ها و شخصیت‌های شبه‌ادبی نزدیک به‌دولت سوئد تازیده و از این‌رو همواره شاعری جسور در ابراز عقایدش به‌حساب می‌آید. تمامی آثار «لوگْن» سرشار از حسّ بیگانگی، غربت و پوچی آمیخته با طنز و نداهای درونی‌ست. «تنهایی»، «هویّت زنانه» و «مرگ» سه عنصر تماتیک آثار او هستند که در ادبیّت شعرهایش بارز و منحصربه‌فرد است. در این‌باره خودش می‌گوید: «من فقط از یک موضوع می‌نویسم: ترسِ عظیمِ از دست‌دادن انسان‌ها و حتّا ترس از دست‌دادن خودم. این یگانه موتیفِ متن‌های من است.»

«ژان آرنالد» - منتقد ادبی - که به‌طرزی دامنه‌دار آثار لوگْن را خوانش کرده معتقد است او در شرح و تفسیر رئالیسم روزمره و روزمره‌گی شیوه‌ی خاص خود را دارد. او خاطرات و تجارب کودکی را با ابزوردیسم و اگزیستانسیالیسم در هم می‌آمیزد و بدین‌سان گونه‌ای خودنوشتِ درون‌ماندگار به‌دست می‌دهد که واقعیت‌ها را در آغوش می‌کِشد.

«لوگن» علاوه‌بر شعر، نمایش‌نامه‌های متعددی نیز منتشر کرده که غالب‌شان در سوئد و دیگر نقاط جهان به‌روی صحنه رفته‌اند. هم‌چنین او از اعضای دائم آکادمی نوبل ادبی‌ست و سال‌هاست که روی صندلی شماره‌ی ۱۴ این آکادمی می‌نشیند.
 
در پشت جلد این مجموعه آمده:

کریستینا لوگْن - شاعر صندلی شماره‌ی ۱۴ آکادمی نوبل- از تکین‌ترین شاعران هم‌عصر ماست. سرشت‌نمای شعرش در شدّت‌بخشی‌ایست که به «یاد» می‌دهد و تا سرحدِّ فراموشی میل می‌کند. اساساً شعرهای او نوشته می‌شوند که نه در «یاد» بل‌که در «فراموشی» بمانند. در آن بخشی از حافظه که «باز-یافت» نمی‌شود. بدین‌سان، لوگْن شاعرِ نسیان است؛ شاعرِ فقدانِ یاد!

من پیش‌رفتی تک‌نفره‌ام.

گاهی در جنگل‌ کسی پشت سرم

 با شیطنت به‌من می‌خندد

 و تا راه فراری می‌بینم

 بر آستانه‌های درد سِکَندری می‌خورم.

به‌ این می‌گویند کُمِدیِ نقصِ عضو.
 
Robab Moheb

 Vahid Alizadeh Razzazi

 

 

هیچ نظری موجود نیست: