
به همه یِ اخفش های این جهانِ خاکی تقدیم می شود
به تو که تا ابدلآباد در پیراهنِ حماقت دامنه دار می شوی
به دامنه هایِ تو این آسمان هایِ بی افق دریاهایِ بی موج
کشتی هایِ به گِل نشسته...
خواب هایت امّا زنجیری ست که هی گِردتر می شود
دورِ گردنت-
با آن معصومیتی که در نگاهت نیست...
حالا بیا هی سر طناب ها را شل کن
بُز به تو خیره نمی شود.
کلیدی بر قفل هایت بزن!
مغزِ مشترکی نیست این جهان
در جمجمه یِ خاکیِ تو....
سرِ طناب ها را شل کن
این عکسِ توست
که بر تو خیره است
با دهان هایِ بی ترانه...
آدينه ۱۰ تير ۱٣۹۰ - ۱ ژوئيه ۲۰۱۱
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر