۱۳۹۱ دی ۵, سه‌شنبه

Alis volat propriis


Alis volat propriis
او با بال هایِ خود پرواز می کند
 

مرا کُشتی تا پلنگ شوم.
رویِ این خطّ ها که دشت­هایِ برهنه
با این دو مردمک که انگار گردنِ لاغرِ حرف
بر طناب­هایِ تو آویزان.
من ولی پرنده­ای کوچکم،
با بال­هایِ خودم پرواز می کنم.
در این آسمانِ بی­نقطه.
بر صورتِ ماه خواب را می­لیسم      
بر صورتِ خواب ماه را می­لیسم
و این بختک تنها پیراهنِ من است
گاه به شمایل ملکوت و قوت و جلال
گاه سایه‌هایِ بلندِ در باد...
بر گردنه‌هایِ هفت شهرِ عشق
من قایقی هستم
افتاده بر موج­هایِ بی­دریا...


Memento mori
یادت باشد که می میری

بر حلقه­هایِ آب
آینه­هایت
سنگ­هایِ فراموشی.
در این تونل که از خوابِ تو می گذرد
پا سست نمی­کنند عقربه ها.
می­دانی
چراغِ مرگ­ست
بر سُفر‌ه­هایت پهن می­پاشد.
و این شعر یک بومرنگ­ست
رویِ زوایه­هایِ نامساوی
نگاه را از مرگی به مرگی برمی­گرداند
در این مسیر که یک فصل دارد
فصلِ دست­هایِ آویخته
بر سُفر‌ه­هایِ پهن.
پائیزِ دوهزارونه/ استکهلم
در سایت «کتاب شعر» منتشر شد.


 

هیچ نظری موجود نیست: